روزنوشت ها
بوی پیاز داغ توی خانه پیچیده. پری دارد قابلی می پزد. من از هفت صبح پشت میزم کار می کنم. صدا و بویی در خانه پیچیده که من دخالتی درش ندارم. چند سال است با کسی همخانه نبوده ام... هفت سال آزگار!
قلبم شاد است ... طلبی از دنیا ندارم.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر